در لحظه های بی تو پژمردن وقتی که مردت داره میمیره لابد کسی از عطر تو مسته لابد کسی دستاتو میگیره لابد به جز من مرد بیگانه اسم در گوشیتو میدونه لابد نشانه هاتو میشناسه این سوز بد منو میسوزونه این سوز بد منو میسوزونه یکی از این روزا روزای بی صدا بذار مثل اول ب تو بگم شما بذار بگم سلام به چشم تو میان بگم نفس نفس هواتونو میخوام هوامو داشته باش دوباره با گلاش خود خودت بمون مثل همه نباش یکی از این روزا خود خود شما میای قدم قدم تا شهر عاشقا فردا دوباره از شما سبزم از نو پر از حرفای دلکوبم کشف عحیب دستاتون از نو فردا دوباره بیخوردی خوبم شاید جهان تازه در راهه یا اخر انسان خود خواهه شاید که ما انسان نو باشیم که زرد و سرخ سپید و سیاهه شاید شاید یکی از این روزا روزای بی صدا بذار مثل اول به تو بگم شما بذار بگم سلام به چشمتون میام بگم نفس نفس هواتونو میخوام هوامو داشته باش دوباره با گلاش خود خودت بمون مثل همه نباش یکی از این روزا خود خود شما میای قدم قدم تا شهر عاشقا
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.