خوشا آن دم که مرا باده نابی بدیو خوشا آدم که مرا درد شرابی بدیو خوشا آنجا که لبالب شوم از بوی تو خواب خنک آنجا بنشینم لب آن رود شراب خوشا آن دم که مرا باده نابی بدیو خوشا آدم که مرا درد شرابی بدیو خوشا آنجا که لبالب شوم از بوی تو خواب خنک آنجا بنشینم لب آن رود شراب نوش کن مرا مرا مرا فراموش کن نوش کن مرا مرا دوباره مدهوش کن نوش کن مرا ز خاطرت فراموش کن نوش کن مرا به هر بهانه خاموش کن حال آن دارم که امشب می پرست پای کوبان تا سحر جامی به دست سر به سر باده به باده مست مست هی زنم می تا ببازم هرچه هست هی زنم می تا ببازم هرچه هست … حال آن دارم که امشب مست مست پای کوبان تا سحر جامی به دست سر به سر باده به باده مست مست هی زنم می تا ببازم هرچه هست هی زنم می تا ببازم هرچه هست … نوش کن مرا مرا مرا فراموش کن نوش کن مرا مرا دوباره مدهوش کن نوش کن مرا ز خاطرت فراموش کن نوش کن مرا به هر بهانه خاموش کن
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.